کتاب هرگز رهایم مکن اثر کازوئو ایشیگورو نویسنده ژاپنیالاصلی است که از ۵ سالگی زندگی در انگلستان را تجربه کرده است. اکثر منتقدین این کتاب را در دسته کتابهای عملی-تخیلی قرار دادهاند اما چیزی که شاید نظر هر خوانندهای را به خود جلب کند، حضور عشق در این رمان است.
کوتاه از کتاب و نویسنده
موضوع جالبی که باید درباره نویسنده این کتاب بدانید این است که ایشیگورو کتابهایش را به زبان انگلیسی مینویسد و خودش هم بارها اقرار کرده که آشنایی کافی با ادبیات ژاپن ندارد. داستان هرگز رهایم مکن، در سال ۲۰۱۰ بصورت یک فیلم درآمد که اتفاقاً جزو فیلمهای موفقی است که از روی یک رمان ساخته شدهاند. این کتاب در سال ۲۰۰۵ از سوی نشریه تایم لقب بهترین رمان سال را دریافت کرد. همچنین ایشیگورو نیز در سال ۲۰۱۷ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبی شد.
متنی که موسسه نوبل در وصف ایشیگورو نوشته است:
(( کسی که در رمانهایش با بار عاطفی زیاد، پرتگاهی را زیر احساس غیرواقعی ما در رابطه با کنشهایی با دنیای خارج کشف کرده است.))
مرور رمان
داستان هرگز رهایم مکن در اواخر دهه ۹۰ در انگلستان و از زبان شخصیتی بنام ((کتی اچ)) روایت میشود و با محوریت داستانی درباره دانشآموزانی است که با یک هدف خاص در مدرسهای بنام ((هیلشم)) پرورش مییایند. کتی که راوی داستان است، حالا دیگر ۱۱-امین سال حضور خود در این مدرسه را بعنوان یک پرستار سپری میکند و یک امتیاز بزرگ نسبت به کمتجربهترها دارد و آن هم انتخاب بیمار خود است. در همین راستا او با دو بیمار که قبلتر دوستهای وی بودهاند مواجه میشود. این دو فرد که ((روت)) و ((تام)) نام دارند، جزو دانشآموزان همان مدرسه هیلشم بودند. روت دوست صمیمی کتی است و تام فردی با رفتارهای نسبتاً عجیب که به کرات مورد آزار و اذیت قرار میگرفت.
جملاتی از رمان
اگه هیچکس باهاتون حرف نمیزنه، من میزنم. مشکل، اون جوری که من میبینم، اینه که حقایق رو به شما گفتن و نگفتن. به شما گفته شده، اما هیچ کدومتون درست درک نکردین، کاملا راضیان. اما من نه. اگه قراره زندگی شرافتمندانهای داشته باشین، باید بدونین و درستم بدونین. (کتاب هرگز رهایم مکن – صفحه ۱۱۰)
فقط برای چند ثانیه و نه بیشتر، مستقیما به من خیره شد و دقیقا مرا شناخت. یکی از همان جزایر کوچک روشنایی و هشیاری که اهداکنندهها گاهی در میانه نبردهای هولناکشان با درد به آن میرسند. نگاهم کرد، فقط یک دم، و گرچه چیزی نگفت، معنای نگاهش را دانستم. (کتاب هرگز رهایم مکن – صفحه ۳۰۳)
چطور میشد از این جهان خواست که این راه مداوا رو فراموش کنه و دوباره به همون روزهای سیاه برگرده؟ راه برگشتی در کار نبود. هر چقدرم که مردم در مورد وجود شما عذاب وجدان پیدا میکردن، نگرانی اصلیشون این بود که بچهها، نامزدا، والدین و دوستاشون از سرطان و بیماریهای قلبی نمیرن. (کتاب هرگز رهایم مکن – صفحه ۳۳۷)
برای خرید کتاب هرگز رهایم مکن روی لینک کلیک کنید تا بخش فروشگاه سایت منتقل شوید.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است